سه یک، یک سوم، شراب، مخصوصاً شرابی که به واسطۀ جوشش، دوسوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، سه پخت، شراب سه پخت، شراب ثلثان شده، برای مثال روز نوروز است امروز و سر سال عجم / بزم نو ساز و طرب کن ز نو سیکی خور (فرخی - ۱۷۳)
سه یک، یک سوم، شراب، مخصوصاً شرابی که به واسطۀ جوشش، دوسوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، سه پخت، شراب سه پخت، شراب ثلثان شده، برای مِثال روز نوروز است امروز و سر سال عجم / بزم نو ساز و طرب کن ز نو سیکی خور (فرخی - ۱۷۳)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 1433 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری و کرباس بافی است. از قلعه نو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 1433 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری و کرباس بافی است. از قلعه نو میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
شرابی است که چندی آن را بجوشانند که چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد و در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرا). شرابی که چندان جوشانند تا چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی کرده اند و به عربی مثلث خوانند. (فرهنگ رشیدی). شرابی که چندان جوش دهند و صافش کنند که از سه حصه آن یک حصه باقیمانده باشد. (غیاث اللغات). نبیذ. صهبا. (تفلیسی). می. شراب. (جهانگیری). شراب جوشانیده که به عربی مثلث خوانند یعنی در اصل سه یکی بوده ترکیب کرده اند سیکی شده. (برهان) : بادام تر و سیکی و بهمان و باستار ای خواجه این همه که تو بر میدهی شمار. رودکی. هیزم خواهم همی دو امنه ز جودت جود و جریب و دو خم سیکی چون خون. ابوالعباس (از لغت فرس اسدی ص 498). نکند مستی هر چند که در مجلس ننهد سیکی بر دست کم از یک. فرخی. عشق بازی کن و سیکی خور و برخند بر آن که ترا گوید سیکی مخور و عشق مباز؟ فرخی. آن حجامان برفته بودند و خوکان اصلی را سیکی بار کردند و بیاوردند. (تاریخ سیستان). جعد ژولیده و پرورده ز سیکی لاله زلف شوریده و پژمرده ز مستی عبهر. سنایی. تو این صوفیان بین که می خورده اند مرقع به سیکی گرو برده اند. سعدی
شرابی است که چندی آن را بجوشانند که چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد و در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرا). شرابی که چندان جوشانند تا چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی کرده اند و به عربی مثلث خوانند. (فرهنگ رشیدی). شرابی که چندان جوش دهند و صافش کنند که از سه حصه آن یک حصه باقیمانده باشد. (غیاث اللغات). نبیذ. صهبا. (تفلیسی). می. شراب. (جهانگیری). شراب جوشانیده که به عربی مثلث خوانند یعنی در اصل سه یکی بوده ترکیب کرده اند سیکی شده. (برهان) : بادام تر و سیکی و بهمان و باستار ای خواجه این همه که تو بر میدهی شمار. رودکی. هیزم خواهم همی دو امنه ز جودت جود و جریب و دو خم سیکی چون خون. ابوالعباس (از لغت فرس اسدی ص 498). نکند مستی هر چند که در مجلس ننهد سیکی بر دست کم از یک. فرخی. عشق بازی کن و سیکی خور و برخند بر آن که ترا گوید سیکی مخور و عشق مباز؟ فرخی. آن حجامان برفته بودند و خوکان اصلی را سیکی بار کردند و بیاوردند. (تاریخ سیستان). جعد ژولیده و پرورده ز سیکی لاله زلف شوریده و پژمرده ز مستی عبهر. سنایی. تو این صوفیان بین که می خورده اند مرقع به سیکی گرو برده اند. سعدی